بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
چون سرهاى شهدا را با اسرا به شهر حرّان وارد کردند و مردم براى تماشا بیرون آمدند از شهر، یحیى نامى از یهودان مشاهده کرد که سر مقدّس لب او حرکت مىکند نزدیک آمد، شنید که این آیت مبارک تلاوت مىفرماید:
وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ .
از این
مطلب تعجّب کرد، داستان پرسید، براى وى نقل کردند. ترحّمش گرفت، عمامۀ خود
را به خواتین علویّات قسمت کرد و جامۀ خزى داشت با هزار درهم خدمت سیّد
سجّاد علیه السّلام داد، موکّلین اسرا او را منع کردند، او شمشیر کشید و
پنج
تن از ایشان بکشت تا او را کشتند بعد از آن که اسلام آورد و تصدیق حقیقت
مذهب اسلام نمود. و قبر او در دروازۀ حرّان است و معروف به قبر یحیى شهید
است و دعا نزد قبر او مستجاب است.
منتهی الامال